آغاز تفسير قرآن كريم را بعد از پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله و علىعليه السلام به ابن عباس كه يكى از عموزادگان پيامبرصلى الله عليه وآله است نسبت مىدهند، اما پارهاى از مستشرقان مانند گلدزيهر و آرتور جفرى به اين موضوع با نگاه ترديد و انكار مىنگرند، در صورتى كه دانشمندان اسلامى مانند ابن حجر عسقلانى 1 او را بزرگترين مرجع در موضوع تفسير قرآن دانستهاند، البته در اين ميان پارهاى ديگر از مسلمانان مانند ابن تيميه حنبلى2 سخنانى عليه ابن عباس گفتهاند در اين نوشتار به بررسى ابعاد شخصيتى اين مفسر بزرگ صدر اسلام خواهيم پرداخت:
ابوالعباس عبداللَّه بن عباس بن عبدالمطلب، پسر عموى رسول اللَّهصلى
الله عليه وآله، محدّث، مفسّر، فقيه و مورخ صدر اسلام، سه سال قبل از هجرت
در شعب ابوطالب متولد شد. نام پدر او عباس (م 32 ق) عموى رسول خداصلى الله
عليه وآله و نام مادرش ام الفضل لبابة الكبرى (م 30 ق) دختر حارث بن حزن
هلالى بود كه هر دو قبل، و به قولى، بعد از هجرت، اسلام آوردند. عباس بعد
از ابوطالب شخص اول مكه بود و مادرش امالفضل نيز در جمال و كمال و هنر
سرآمد ديگر بانوان به شمار مىآمد. عبداللَّه يكى از هفت پسرى بود كه ام
الفضل براى عباس آورد.
عبداللَّه، بلند بالا، سپيد چهره، تنومند و خوش سيما بود. در پيرى گيسوانش
را با حنا خضاب مىكرد. او به علت حسن همنشينى و يادگيرى و ادب آموزى از
محضر صدر عالم، حضرت مصطفىصلى الله عليه وآله و همچنين تأثير پذيرى از
ارشادات علوى به القابى چون، حبر القرآن، بحر القرآن، رئيس المفسرين، شيخ
المفسرين، الاب الاول لتفسير القرآن و ابرمرد تفسير، ملقّب و مفتخر گرديد.
ابن عباس به هنگام رحلت پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله سيزده ساله و به قولى پانزده ساله بود.
ابن عباس به سال (68 هق( در طائف به سن هفتاد و دو و يا هفتاد و چهار
سالگى درگذشت و هم در آنجا به خاك سپرده شد. 3 پسر عموى او محمد بن حنفيّه
به جنازهاش نماز گزارد و دربارهاش گفت:
«مات ربانى هذه الامّه: عالم بزرگ اين امت وفات كرد.»
از مشهورترين فرزندان ابن عباس، ابوالحسن على (40 - 118 ق) بود كه در كثرت
عبادت به او سجّاد مىگفتند، او جدّ عبداللَّه بن محمد بن على ملقب به
سفّاح عباسى (م 132 ق) به شمار مىرفت.
نقل است كه پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله روزى ابن عباس را هنگامى كه
كودك بود در آغوش گرفت و در حق او دعا كرد: «خدايا به او حكمت بياموز».
از عبداللَّه بن عمر مروى است كه به ابن عباس مىگفت: «رسول خداصلى الله
عليه وآله را ديدم دست به سر تو كشيد و فرمود: خدايا او را علم دين
بياموز».
روزى ابن عباس در خانه خالهاش ميمونه امّ المؤمنين (همسر رسولاللَّهصلى
الله عليه وآله) آب وضوى پيغمبرصلى الله عليه وآله را آماده نمود، آن حضرت
او را دعا كرد و فرمود: «اللّهم فقّهه فى الدّين و علّمه التأويل».4
پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله درباره او فرمود: «لن يموت حتى يذهب بصره
و يؤتى علماً.» «تا وقتى نابينا نگردد و علم و دانش به وى نرسد، از دنيا
نخواهد رفت».5
علىعليه السلام در حق او فرمود: «كانّما ينظر الى الغيب من ستر رقيق»: «گويى از وراى پردهاى نازك غيب را مىبيند».
طبرسى مىنويسد:
«جام شيرى در نزد رسول خداصلى الله عليه وآله آوردند در حالى كه ابن عباس
طرف راست پيغمبر اكرمصلى الله عليه وآله و خالدبن وليد در سمت چپ او
نشسته بودند. پيغمبرصلى الله عليه وآله شير را نوشيد و به ابن عباس گفت:
]باقيمانده[ را تو بنوش. ولى آيا تو راضى هستى آنرا خالد بن وليد بنوشد؟
ابن عباس به عرض رساند: نه سوگند به خدا هيچكس را بر باقيمانده نوشيدنى
رسول خدا صلى الله عليه وآله بر خويشتن ترجيح نمىدهم و ابن عباس
باقيمانده شير را نوشيد».6
محدث قمى در سفينة البحار مىنويسد:
«پدر ابن عباس او را براى كارى نزد رسول اللَّهصلى الله عليه وآله
فرستاد، ابن عباس خدمت پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله رسيد در حالى كه
رسول خداصلى الله عليه وآله با جبرائيل راز مىگفت و مىشنيد. ابن عباس را
حياء مانع گشت كه مبادا نجواى آن دو را قطع كند و جبرائيل را نشناخت، لذا
بسوى پدر بازگشت و مشاهدات خود را بازگو كرد. پس دوباره نزد پيامبر رفت و
توضيح داد كه قبلاً شرفياب شده بود ولى نخواسته بوده در چنان احوالى كار
خود را به عرض رساند، رسول خداصلى الله عليه وآله ابن عباس را در آغوش
كشيد و دست به سينه او نهاد و فرمود: «اللّهم فقّهه فى الدين و انتشر منه»7
ابن عباس علاوه بر مقام رفيع علمى در تفسير، ادب، فقه و... عهدهدار
مسئوليتهاى زير نيز بوده است: در سال 27 ق در عهد خلافت عثمان در فتح
آفريقا (تونس) در سپاه عبداللَّه بن سعد ابن ابى سُرَح فرماندهى قسمت مقدم
ارتش اسلام را بر عهده داشت و همين امر عامل موثرى در شكست «جرجير» حكمران
آن خطّه شد لقب حِبر از طرف جرجير به ابن عباس عطاء شد، چون سخنگوى مجلس
آشتى بود بسيار قاطع و محكم سخن مىگفت.
در جنگهاى جمل، صفين، نهروان، پيوسته در كنار علىعليه السلام بود و با ناكثين و قاسطين و مارقين به سختى نبرد مىكرد.
در جنگ صفين فرمانده جناح چپ سپاه بود و همراه با حسنين عليهما السلام و
محمد حنفّيه و عبيداللَّه و قثم پسران عباس و عبداللَّه و عون پسران جعفر
ابن ابيطالب عليه دشمن مىجنگيد.
ابن عباس بعد از عثمان بن حنيف از سوى علىعليه السلام به ولايت بصره و
خوزستان و فارس و كرمان منصوب شد و در همين بصره ابوالاسود دوئلى شاعر (م
69 ق) را به نيابت از خود عهدهدار امامت در نماز جماعت و زياد بن ابيه (م
53 ق) را مامور جمع آورى خراج قرار داد.
ابن عباس در بصره روزهاى خود را به فقه و تفسير و مغازى و همچنين شعر و ايام عرب تقسيم مىكرد.
اميرالمؤمنين على عليه السلام به پيشنهاد ابن عباس صحه نهاد و تقاضاى طلحه
و زبير را براى امارت كوفه و بصره نپذيرفت. پيش از رخ دادن جنگ جمل نيز
على عليه السلام او را براى نصيحت و اتمام حجت نزد زبير فرستاد.
بعد از صفين نيز ابن عباس از طرف علىعليه السلام نمايندگى تام الاختيار
را براى حكميت پذيرفت، اما اشعث بن قيس كندى به دليل اينكه او از مضريان
بود، او را نپذيرفت.8
در جنگ نهروان نيز حضرت علىعليه السلام او را مأمور گفتگو با خوارج كرد.
همچنين در مجلس صلح امام حسنعليه السلام با معاويه، ابن عباس حضور داشت.
در ماجراى سفر امام حسينعليه السلام به عراق نيز ابن عباس از روى شفقت و
دوستى، امام را از رفتن به اين سفر بى بازگشت، بر حذر داشت.
عمر بن خطاب درباره او مىگفت: «جوانى است كه خرد پيران دارد، زبانى بسيار پرسنده و قلبى بسيار خردمند دارد»
ابوعبدالرحمن عبداللَّه بن مسعود (م 32 ق) از صحابى بزرگ و مفسر قرآن مىگفت: «عبداللَّه بن عباس، عجب مفسر خوبى براى قرآن است».
ابوالخير در طبقات المفسرين او را «ترجمان القرآن و حبرالامه و رئيس المفسرين» لقب داده است.
حسان بن ثابت (م 54 ق) شاعر معروف صدر اسلام وقتى قدرت استدلال او را نزد عثمان بن عفّان ديد، اين چنين زبان به ستايش او گشود:
اذ قال لم يترك مقالاً لقائل
بمنتظمات لايرى بينها فصلاً
«وقتى كه سخن گويد، حرفى براى هيچ گوينده ديگر باقى نمىگذارد، سخنانش منظم و منسجم است و ميان آنها فاصله نيست».
مجاهدبن جبر تابعى (وفات در 100 يا 104 ق در سن 83 سالگى) در حق او گفت: «هرگز فتوايى بهتر از فتاوى ابن عباس نديدهام».
عمرو ابن دينار جمحى تابعى (م 126 ق) مفتى مكه مىگفت:
«هيچ مجلسى را در خير و كمال جامعتر از محضر ابن عباس نديدم، در آنجا علم حلال و حرام و عربيت و انساب و شعر همه جمع بود.»
عطاء ابن ابى رباح (م 115 ق) فقيه مشهور و مفتى مكه مىگفت:
«مردم در محضر ابن عباس براى شعر و ادب و تاريخ و وقايع و ايام عرب و فقه
و علم حاضر مىشدند و به هر صنف هر چه را مىخواستند پاسخ مىداد.»
خطيب بغدادى مؤلف كتاب تاريخ بغداد آورده است:
«هيچ مجلسى گرامى تر از محضر ابن عباس نبود و علم و فضلش بر همگنان افزونى
داشت. اصحاب قرآن و نحو و شعر و فقه همه پيش او مىآمدند و مشكلات خود را
از او مىپرسيدند».9
دكتر رمضان عبدالتوّاب، استاد زبانشناسى در كتاب پر مايه خود، روايتى را
در خصوص اهميت درايت علمى ابن عباس آورده كه در اينجا نقل مىكنيم:
«در روايات اسلامى آمده است كه مردم از عبداللَّه ابن عباس، صحابى مشهور
پيامبرصلى الله عليه وآله درباره معناى الفاظ خاصى از قرآن كريم سؤال
مىكردند و او با استشهاد به ابياتى از اشعار عربى آنها را تبيين و تفسير
مىنمود، سيوطى اين پرسش و پاسخها را در فصل سى و ششم كتاب «الاتقان فى
علوم القرآن»10 آورده است و دكتر ابراهيم سامرائى آنها را در كتاب
جداگانهاى به نام «سؤالات نافع بن الازرق الى عبداللَّه بن عباس» گردآورى
و در سال 1968 در بغداد منتشر كرده است. كتاب مذكور با اين عبارت آغاز
مىشود:
«روزى عبداللَّه بن عباس در آستانه كعبه نشسته و پايش را داخل حوض زمزم
فرو برده بود. مردم از هر طرف برگرد او حلقه زده بودند و از تفسير قرآن و
حلال و حرام آن مىپرسيدند. عبداللَّه بن عباس نيز بدون آنكه در مانده
شود، پاسخ آنان را مىداد، در اين هنگام نافع بن ازرق به نجده بن عويمر
گفت: بر خيز تا نزد او رويم كه اين چنين بر تفسير قرآن و فتوا دادن به
آنچه نمىداند جرى و جسور شده است. آن دو به سوى او رفتند و گفتند...
سؤالاتى درباره قرآن كريم داريم. از تو مىخواهيم آنها را برايمان توضيح
داده براى هر يك نيز مصداقى و شاهد مثالى از كلام عرب بياورى. زيرا خداوند
قرآن را بزبان عربى روشن نازل كرده است. ابن عباس گفت: آنچه مىخواهيد
بپرسيد. ان شاء اللَّه پاسخ آنها را از من خواهيد شنيد. آن دو پرسيدند.
معناى آيه «عن اليمين و عن الشمال عزين»: (معارج /37) ]از راست و چپ باز
پراكنده مىشوند و به دين خدا نمىگردند»:[ چيست؟
ابن عباس پاسخ داد: عزين: (حلقه دوستان) را گويند. آن دو پرسيدند: آيا عرب چنين معنايى را مىشناسد؟
پاسخ داد: آرى! آيا شعر عبيدابن ابرص11 را نشنيدهايد كه: «فجاؤوا يهرعون
اليه حتّى يكونوا حول منبره عزينا؟ آنان شتابان بسوى او آمدند تا به گرد
منبرش حلقه زنند»
نافع گفت: «و ابتغوا اليه الوسيلة» (مائده /35) يعنى چه؟
ابن عباس پاسخ داد: وسيله به معناى نياز و حاجت است. پرسيد آيا عرب چنين معنايى را مىشناسد؟
ابن عباس پاسخ داد: آرى! آيا شعر عنتره عُبسى را نشنيدهاى كه:
ان الرجال لهم اليك وسيلة
ان ياخذوك تكحّلى و تخّضبى
مردان به تو نيازمندند اگر به تو دسترسى پيدا كردند به چشمان خويش سرمه بكش و حنابندان كن.
و... اين چنين پرسش و پاسخ ميان آنان ادامه داشت. نافع مىپرسيد و ابن
عباس پاسخ مىداد و براى تفسير هر آيه قرآن به بيتى از شعر استشهاد
مىكرد. حدود 250 مورد از قرآن ميان آن دو ردّ و بدل شد».12
ابن عباس از مفسران دوران صحابه مىباشد و هم دوره افرادى چون علىعليه
السلام، عبداللَّه بن مسعود، ابى ابن كعب، زيد بن ثابت و جابر بن
عبداللَّه انصارى است و همچنين بزرگانى چون ابن مسعود، طاووس يمانى،
عبداللَّه بن عمر، مجاهد و ديگران به مقام علمى او اشاراتى كردهاند. از
مهمترين منابع و مآخذ تفسيرى ابن عباس، بهره يافتن در پرتو صحبت پيامبر
اكرمصلى الله عليه وآله و علىعليه السلام بوده كه با هوش و دانش فراوان
و منطق قوى و زبان فصيح و زهد و تقواى خود عجين كرده و مشاهدات مستقيم او
را از رويدادهاى صدر اسلام كه همزمان با حيات پيامبر اكرمصلى الله عليه
وآله بوده بايد به خصوصيات پيشين او افزود كه در مجموع ويژگىهاى زير را
به لحاظ تفسيرى براى ابن عباس به ارمغان آورده است.
1 - نقل نقّادانه از اهل كتاب در قصص قرآنى
2 - استشهاد و استناد به شعر عربى (شعر جاهلى)13
تفسير قرآنى كه از ابن عباس روايت شده، دروس تفسير اميرالمؤمنين علىعليه
السلام است كه املاء مىكرده و عبداللَّه مىنوشته است. ]چنين تفسيرى
بعدها نيز در اسلام رواج يافته است مانند تفسير خواجه عبداللَّه انصارى كه
املاء مىكرده و رشيدالدين ميبدى انشاء مىكرد و بعدها با افزودههاى از
ميبدى به نام «كشف الاسرار وعدة الابرار» معروف شد.[
تفسيرى به ابن عباس نسبت داده شده به نام «تفسير ابن عباس» كه عيسى بن
ميمون و ورقاء آن را از ابونجيح و ابونجيح و حميد بن قيس از مجاهد روايت
كردهاند. تفسير ديگرى نيز به وسيله ابواحمد عبدالعزى جلودى (م 322 ق) از
روايات ابن عباس جمع آورى شده كه به نام تفسير جلودى معروفست.
محمد بن يعقوب فيروزآبادى (817 - 729 ق( صاحب قاموس نيز تفسيرى در چهار
جلد به نام «تنوير المقباس من تفسير ابن عباس» تأليف نموده ]كه در واقع از
دل تفسير طبرى بيرون كشيده است[ كه مبتنى بر روايات ابن عباس است.
اين كتاب ابتدا در بمبئى و سپس در بولاق (1290 ق( به چاپ رسيده است. اثر
ديگر ابن عباس لغت نامهاى است سرشار از شواهد شعرى عرب جاهلى14.
در ميان روايات تاريخى تاسيس مكتبى را در تفسير قرآن به ابن عباس نسبت
مىدهند و نام آورترين شاگردان مكتب او عبارتند از: مجاهد، عكرمه (وفات به
سال 103 هق در سن 80 سالگى) كه برده افريقايى ابن عباس بوده و معروف به
مولى ابن عباس است. ابن جبير (وفات در سال 94 ه.ق در سن 49 سالگى) ]او به
طرز فجيعى به دست حجاج بن يوسف ثقفى شهيد شد.[ عطاء بن يسار (م 93 هق) و...
حال با توجّه به قراين و دلايل تاريخى كه ارائه گرديد، گمان نمىرود
استدلال گلدزيهر و ديگر مستشرقان مبنى بر مجهول بودن و ترديدى بودن روايات
منقوله از ابن عباس، قابل اعتنا باشد.
عجيب است كه گلدزيهر با همه ترديد و انكارى كه در مورد ابن عباس دارد از
او به عنوان ابرمرد تفسير ياد مىكند، البته شايسته و سزاست كه محققان
علوم قرآنى بين روايات منقوله از ابن عباس و يا درباره او، و آنچه كه از
زبان مخالفان عليه او گفته شده است يك جمع بندى كامل و عميقى ارائه دهند
تا حقيقت، عيانتر از آنچه كه هست خود را بنماياند و پرده اوهام بيشتر از
رخ حقيقت فاصله گيرد زيرا پارهاى از مواقع در ميان حرفهاى مخالفان مطالبى
يافت مىشود كه راه را براى پژوهشهاى بعدى آمادهتر مىكند.
1 - مؤلف آثارى چون: «الاصابة فى تمييز الصحابة و الصواعق المحرقة فى ردّ اهل الكفر و الزنادقة»
2 - مؤلف كتاب «منهاج السنة النبويه فى نقض كلام الشيعة القدرية» كه در نقد كتاب «منهاج الكرامة فى معرفة الامامه» علامه حلى نوشته است. آراء محمد بن عبدالوهاب نسب از انديشههاى ابن تيميه حنبلى مىبرد.
3 - جريان مفصل وفات او را ابن عبدالبرقرطبى در «الاستيعاب فى معرفة الاصحاب» و محدث قمى در «الكنى و الالقاب» آوردهاند.
4 - اين حديث به صورتهاى ذيل نيز نقل شده است: اللّهم علّمه الحكمة و تأويل الكتاب، اللّهم علّمه الحكمة و تأويل القرآن، اللّهم بارك فيه و انتشر منه و اجعله من عبادك الصالحين، اللّهم زده علماً فقهاً، براى مزيد اطلاع بنگريد به صحيحين مسلم و بخارى، در اين دو كتاب 1660 حديث صحيح از ابن عباس روايت شده و از ابوبكر ابن ابى قحافه 142 حديث صحيح ]مقاله ابن عباس مندرج در دائرة المعارف تشيع ج 6]
5 - رك: قمى، عباس، سفينة البحار 150/ 2 و سه مقاله در تاريخ تفسير و نحو، دكتر سيد محمد باقر حجتى / 89
6 - رك: طبرسى، حسن بن فضل، مكارم الاخلاق، /22 و سفينة البحار 150/2
7 - رك: پيشين/81
8 - از سخن اشعث است كه گفت: «لايحكم فينا مضريان حتى تقوم الساعة».
9 - رك: «ابن عباس» دائرة المعارف تشيع 344-347/6
10 - رك: الاتقان فى علوم القرآن، جلال الدين سيوطى، چاپ اول، بيروت دار ابن كثير 1413 هش. و همچنين براى مزيد اطلاع بنگريد به: الكامل ابن مبرد 222 - 228/ 3 و ايضاح الوقف و الابتداء، ابن انبارى / 76-98 ]در اين كتابها اين پرسش و پاسخها آمده است[
11 - رك: ديوان عبيد ابن الابرص، بيروت 1959
12 - رك: عبدالتواب، رمضان، مباحثى در فقه اللغه و زبانشناسى عربى ترجمه حميدرضا شيخى، ناشر معاونت فرهنگى آستان قدس رضوى بهمن 67، فصل دوم اگر قرآن نبود زبان عربى نابود مىشد 126/8.
13 - رك: دانشنامه قرآن 125-6/1
14 - همان.